وقتی فهمیدم چرا دوستم نیمومده کلاس بهش زنگ زدم

گوشی رو برداشت

صداش خیلی گرفته بود 

گفت که دستش شکسته

منم بدون اینکه بهش بگم براش یه دسته گل خریدم و رفتم بیمارستان عیادتش 

وقتی رسیدم خواب بود منم بالا سرش نشستم و نگاش کردم تا بیدار شد

وقتی بیدار شد و منو دید یهو جا خورد 

بغلم کرد اونقدر سفت که داشتم خفه میشدم 

منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و گفتم 

مریض نشو لعنتی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش سیستم های امنیتی پزشکی Bob WINBET Jenny پول سازی تک تو تک مقررات ثبتی و حقوقی در ایران کانون بازیابی اطلاعات